یادداشت های روزانه ی یک دیوانه
-
پیرشدم
کمی زود بود ولی...
دعایت گرفت مادر بزرگ...!
2.زمین
زمیییییییییییییین!
خمیازه ای بکش به زیر پای من
فقد همین...!!!
3.پنجره
پنجره وا میشود...
پنجره بسته میشود...
پنجره وابسته میشود!